نوشیننوشین، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
💞خاطرات شکلاتی💞💞خاطرات شکلاتی💞، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

🌈خاطرات شکلاتی🌈

خودت باش دختر!!❤️ خودت بودن قشنگتره😍

اثر مرکب 💙☄️

💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚 به نام پروردگار قلم💙 من اومدم با یه معرفی کتاب دیگه ☁️  اما اینبار کتابی که میخوام معرفی کنم یکی از بی نظیر ترین کتاب هاییه که خوندم🥺 اصلا نمیتونم تأثیرگذاری و  ارزشمندی این کتابو توصیف کنم.    اگه به دنبال رشد شخصیت و توسعه ی فردی و بهتره بگم رسیدن به اهدافتون هستید این کتاب میتونه مثل یه گنج ارزشمند راه رو نشونتون بده🤗💚 تو این کتاب یسری تمرین هم وجود داره که بهتون کمک میکنه هدفتونو پیدا کنید، ارزش هاتونو کشف کنید و...  خلاصه که خیلییییییی خوبه😚😚 حتما بهتون پیشنهادش میکنم:)‌  «اثر مرکب مطمئناً یکی از بهترین کتاب‌ها در زمینه بهبود فردی ...
4 آبان 1402

قبول شدم❤️

بالاخره بعد از کلی زحمت و سختی کلاس دوازدهم منم تموم شد وبرای کنکور ثبت نام کردم! درس خوندن برای کنکور درکنار مدرسه کار راحتی نبود. منم خیلی تلاش کردم اما هنوزم معتقدم اونجور که باید نخوندم😑( بسوزه پدر کمالگرایی) معلمای کلاس دوازدهمم رو مینویسم اینجا تا برام یادگاری بمونه😍😍❤️ یسریشون واقعا تحمل اون روزهارو برام آسونتر کردن😍❤️ خانم خواجوی، احمدی، ملکی، قدرتی، اکرمیه ، جعفری ، حاج آقایی، اردستانی و یازرلو دبیرستان در کنار بچه های کلاسمون واقعاً قشنگ بود. خیلیییی بچه های خوبی داشتیم🥺❤️‌‌‌‌‌‌‌‌‌پایه ترین بودن و کنارشون خیلی چیزا یاد گرفتم😍 انشاالله که هرجا هستن بدرخشن چون لیاقتشو دارن😍😍&nbs...
1 آبان 1402

کسی اینجا هست؟!

نمی‌دونم الان که این متنو مینویسم اصلا کسی منو یادش میاد یا نه!😂 خیلیییی وقته نیومده بودم به وبلاگم سربزنم راستش اونقدر درگیر کنکور بودم و از طرفی هم حالم زیاد نرمال نبود برای همین نیومدم. یادمه چقدر روزای اولی که وبلاگمو زده بودم کلی براش ذوق داشتم و چقدر براش برنامه ریزی میکردم و چه فکرایی براش داشتم! اما یه موقعی اومد که خاطرات شکلاتیم ۴ساله شد و من اصلا یادم نبود که وبلاگ دارم... بگذریم! حالا که برگشتم😍❤️  دوست دارم وبلاگمو دوباره زنده کنم و خاطراتمو توش ثبت کنم. وبلاگ کوچولوی من هنوز کلی بازدیدکننده داره که پستامو میخوننو با اینکه نیستم برام کامنت میذارن🥺🥰  دوباره شروع میکنم خاطره نویسی رو❤️  ...
30 مهر 1402

هیرو!!😍🐦

چند ماهی میشد که من دلم میخواست یه حیوون خونگی داشته باشم که دوستم بشه و منم ازش مراقبت کنم😍 تو فکرش بودم که یدونه عروس هلندی بگیرم 🤭 اما میترسیدم نتونم ازش نگه داری کنم چون مراقبت زیادی می‌خوان! خلاصه منصرف شدم... آخه دلمم میسوزه که از ماماناشون جداشون میکنن 🥲 چند وقت بعدش یعنی حدوداً یک ماه و نیم پیش، عموم یدونه مرغ مینا برای ما گرفت😍❤️ که اسمش شد هیرو!! هیرو اسم یک افسر ارتش امپراتوری ژاپن در دسامبر ۱۹۴۴ بوده!( بله ما از این جور اسمای با ابهت می‌ذاریم روی بچمون😏😂 )  با اینکه من مخالف گرفتنش بودم اما یهو هیرو شد قلللللب من🥲😍❤️ از همون وقتی که هیرو کوچولو بود منو داداشم بهش غذا میدادیم و ازش مراقبت میکردیم 🥰 ...
12 تير 1401

وقت قصه مرا صدا کن...🍃

سهراب کنار آن ها نشست و به ماه پیشونی گفت: پدرت چطور مادرت را طلاق داد ؟ماه پیشونی با تعجب به او نگاه کرد: این همه راه را آمده‌ای تا این را بپرسی ؟ سهراب که به جوی آب خیره شده بود گفت: پدر منم می‌خواهد مادرم را طلاق بدهد. ماه پیشونی گفت:به همین سادگی که آب در این جوری می گذرد و می رود. نه خورشید دست از طلوع کردن برداشت و نه ما فراموش کرد که بتابد. نه شب و روز جایشان را عوض کردند و نه آدم ها تعجب کردند. فقط من گریه کردم! اما سهراب خیال می کرد اگر راستی راستی پدرش ،مادرش را طلاق بدهد، مردم به هم سلام نمی کنند، ماشین ها همه ترمز می‌کنند و دیگر راه نمی روند، مدرسه ها تعطیل می شوند و باد گوشه ای می ایستد و خورشید سرد ...
7 تير 1401

من برگشتم!🥰

سلام سلام حالتون خوبه؟ من بعد از مدت هااا برگشتم 😬 چندماهی میشه که نیستم🙄 اصلا انگار حال و حوصله ی پست نبود ولی الان هست 😍 گفتم بیام یه پست گُنْدِله( به زبون من یعنی بزرگ🤣) بذارم😍🤩 راستی کلی پیام برام تو این مدت فرستادید که به همشون جواب میدم مرسی از همراهیتون🤩😍😍😍 چقدر دلم واسه دوستام و نی نی وبلاگ تنگ شده بود😍 زهرا، مبینا، اسرا، محیا و محمد حسام وکلی دیگه از بچه‌ها که خیلی میشه اگه بخوام اسماشونو بنویسم 😍❤️ خب دیگه بریم سراغ پست جدید 😍😍😍 نونو بانو تقدیم میکند🌿 از شروع سال تحصیلی جدید و یازدهم پستی نذاشتم و همینطور لوازم التحریرم. اون اوایل خواستم بذارم اما انگار حوصلش نبود!😑 مدارس ما هم مثل بقیه مدرسه ها...
23 آذر 1400

واکسن کرونا 💉❤️

سلام سلام بدون هیچ توضیحات اضافه ای برم سراغ لپ کلام😂 بله منم واکسن زدم😍😍😍 بالاخره نوبت ماهم شد. به وقت یک مهرماه ۱۴۰۰_ ۱۲:۲۶ بله من حتی از واکسن زدنم هم عکس گرفتم 😂😂 اینم از کارت واکسن💕 به خط اون آقا توجه نکنید 😶 خداروشکر منو دوستام و بیشتر اطافیانم تا الان واکسن زدیم😍❤️ اما متاسفانه هستن آدمایی که با وجود اینهمه اطلاعات درست و منطقی بازم بگم ما واکسن نمی‌زنیم 😐 یا نه به واکسن اجباری!!! آدم چی می‌تونه بگه؟😐 شدیم مثل دهه های قبل که واکسن آبله و فلج اطفال بود ولی مردم نمی زدن!!!!! به خیال خودشون باعث مرگشون می‌شد!!!!! ولی الان کجان اون آدما؟؟؟؟؟ امروز هممون همون واکسن هارو زدیم و هیچچچ...
2 مهر 1400

تولد ۱۶ سالگی🌈❤️

سلام سلام بالاخره من اومدم با پست تولدم 🙄 و تاخیری طولانی 😶 چونکه تولدم نزدیک مراسم مامان بزرگم بود🖤 تصمیم گرفتیم تولدم رو بندازیم برای بعد. یکم که گذشت من پیشنهاد دادم بریم تولدمو شمال بگیریم 😂 واسه همین افتاد هفته ی پیش😍 خب دیگه سرتونو درد نیارم بریم سراغ پست جدید و عکس ها❤️❤️👑💕💕 تولدم مبارک ❤️! و چهارمین روز از ماه شهریور، که ۱۶ سال پیش روز من شد😍💕❤️ بله بله تولد یک سالگی خرسی خانوم هم بود😍😍😍💕❤️❤️ اینم تولد دریایی😍💕❤️ اینم تبریک های نی نی وبلاگ 😍❤️ بماند به یادگار 😍❤️❤️ Happy Birthday Me❤️❤️💕👑 ...
27 شهريور 1400

آخرین پست ۱۵ سالگی...❤️

امروز که این پست رو می نویسم ، آخرین روز پونزده سالگیمه!  و باز هم من نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت!  انگار همین دیروز بود که آخرین پست ۱۴ سالگیم رو می نوشتم واقعا زمان زود میگذره هاااا ولی ولی ولیییی خیلی خیلی خوشحالم که پونزده سالگیم واقعا خوب بود ❤️ خصوصا این اواخر که بی نظیر بود و از من، من دیگه ای ساخت💕 ازت ممنونم ۱۵ سالگی ❤️💕 ممنونم که یک سال همراهم بودی یک سال قدم به قدم با من اومدی و همراهم بودی ممنونم که خیلی خیلی بهم کمک کردی  ممنونم که خیلی چیزها به من یاد دادی💕❤️ خدانگهدار 🥰😍 پ.ن: نمیدونم چرا نی نی وبلاگ دیروز مشکل پیدا کرده بود و نتونستم این پست رو بذارم. اما خب ایرادی ندار...
3 شهريور 1400