تیر ماهی که گذشت...
برای تیرماه یه پست خیلی رنگی رنگی نوشته بودم و با خودم قرار گذاشته بودم آخرای تیر ثبتش کنم. اما نشد
تیر ماه با یه اتفاق بد تموم شد و مرداد ماه با یه خاطره تلخ شروع شد
این پست با بقیه پستا فرق داره اولش عکس و انگیزشی نداره و...🖤
بگذریم...
.
.
.
تیر ماه بجز روز آخرش از نظرم ماه خوبی بود چون پیشرفت های خوبی کردم و انشالله که بیشتر هم بشه.
تصمیمات جدیدی هم گرفتم که انشالله بتونم انجامشون بدم. راستشو بخواین خیلی مطابق اون برنامه ای که توی ذهنم داشتم عمل نکردم اما همین پیشرفتهایی که کردم تا حدودی از اون عذاب وجدانم کم میکنه...
توی تیر ، درس اول کلاس زبانمو انجام دادم و دوتا کلاس دیگه هم دیدم که فعلا دو دلم بینشون . آخه جفتشونو دوست دارم ولی نمیخوام خیلی سرم شلوغ بشه چون کارهای مهم تری هم دارم.
کلاس کیک پزی
کلاس خیاطی
خیاطی رو که حتما میرم. قراره شنبه هفته ی آینده شروعش کنم. یسری وسایل هم میخواد مثل اشل و... که توی پستهای بعدی عکساشونو میذارم. اما کیک پزی رو به احتمال زیاد نرم
چون خیلی کار دارم.
برای درس هم با چندتا از بچهها هماهنگ شدیم که انشالله بتونیم این کم کاری های اخیرو جبران کنیم.
راستی اینم بگم که داداشم فکر میکنم ۲۵تیر بود که آموزشیش تموم شد و برگشت❤️
مهم نیست که چقدر اتفاقات زندگی بد و زندگی سخت باشد ، شما همیشه می توانید که اوضاع را آرام و بهتر کنید💫
پ.ن: دوست نداشتم پست تیر ماهم انقدر خشک و یه جورایی غمگین باشه. اما بهتر از این نمیشد باشه... انشالله آخرین پست غمگین وبلاگم باشه
پایان...