حمله ی تولدها😀
سَلامَلِکُم 💝💝💝
حالتون خوبه ؟؟؟
بازم من اومدم با یه عالمه خاطره😜
آخر این هفته خیلیییییییییییی عالی بود😍
پر از تولد و مهمونی😊😊
اول از همه شهادت حضرت زهرا(س) رو به همه تسلیت میگم😢
خب بریم سراغ این چند روز🌲:
پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۸ دوتا تولد توی یک روز دعوت شدم🙄
اولی تولد مهرسام گلییییییی😍😍😘😘😘😘
تولدت مبارک سفید برفی😚😙😗😗😙😚😗😗
و تولدت خواهر و برادرش😍😍😘چون فاصله ی تولدشون خیلی کمه مثلا ساینا و مهرسام ۵ روز و البته چند سال تفاوت دارن☺
مهرسام جون یک خواهر و یک برادر داره😘
ساینا خانم و آقا آرسام😍
تولدتون مبارک بچه ها😚😚😍😍🎂🎂🎉🎉🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
تولد ساعت ۲تا ۴ بود🌸
تولد بعدی تولد شادی دختر همسایمون بود 😘😘
تولدت مبارک شادی جون😘😘😘😍😍😍
تولدت شادی جون ساعت ۲تا ۶ بود
من برنامه ریزی کردم تا ساعت ۴ تولد بچه ها باشم و ۴تا ۶ برم تولد شادی که نشد😑
تولد مهرسام بلا تا ساعت ۵_۵:۳۰ طول کشید و دیگه نشد برم تولد شادی 😣
اما تولد مهرسام بلا خیلی خوش گذشت 😍
هرچند که کل تولد خواب بود
فقط موقع کیک بریدن بیدار شد بعدش تو بغل مامان من بود و هیچی نمی گفت 😂کلا هنگ بود😂😂چون تازه از خواب بیدار شده بود 😊
برای ساینا سنتور اسباب بازی ،آرسام کیسه بکس،مهرسام خونه سازی بردیم😃
مامانم گفت واسه آرسام کیسه بکس بخریم که انرژی ش تخلیه بشه انقدر این بچه (مهرسام)رو اذیت نکنه😂😂🤣🤣
جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۸ تولد سونیا (دختر دایی حمید ) بود .
تولدت مبارک سونیا خانم😍😘😘
تولد سونیا هم خیلییی خوش گذشت
شب هم همگی خونه شون شام دعوت بودیم😚😚😚
🐾یان
خداحافظ 🙂🙂
ممنون که وقت گذاشتید 😍