نوشیننوشین، تا این لحظه: 18 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
💞خاطرات شکلاتی💞💞خاطرات شکلاتی💞، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

🌈خاطرات شکلاتی🌈

خودت باش دختر!!❤️ خودت بودن قشنگتره😍

آخرین روز قرن!!🧐

1399/12/29 23:45
نویسنده : 🌼 نوشین 🌼
298 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه عادت دارم روزای آخر هر اتفاقی بشینم درمورد اون چیزی که داره نفسای آخرشو می‌کشه فکر کنم

مثلاً آخرین روز  xسالگیم ، آخرین روز سالy و....

همیشه هم غم و غصه منو میگیره که چرا داره تموم میشه حتی اگه سال بدی بوده باشه😂 

یعنی دلم واسش میسوزه که اولش همه واسش خوشحالن اما آخراش لحظه شماری میکنن که تموم بشه!

سال ۹۹ با اینکه کلش قرنطینه بودیم و نتونستیم مثل سالهای قبل بریم اینور و اونور و خوش بگذرونیم ، ولی بازم یجورایی برای من خوب بود. هرچند که نیمه ی اولشو دوست نداشتم چون تازه مجازی شده بودیم و هیچی معلوم نبود که آزمون داریم نداریم میریم مدرسه نمیریم و... و منم با آموزش مجازی آشنایی نداشتم و کلا به سختی گذروندمش . اما نیمه دوم که سال تحصیلی جدید که اونم مجازی بود شروع شد واسه ی من خیلی بهتر بود همه چی از اول شروع شد. کلی دوست خوب پیدا کردم و روزهای نسبتاً سخت کرونایی و فشار درسارو باهم گذروندیم❤️ با اینکه اون روزها واسه درسا کلافه بودم و تموم کارام به هم گره خورده بود اما از دور که بهش نگاه میکنم میبینم روزای قشنگی بودن💚           روزایی که من قلب نوجوونیمو توشون گذروندم و الانم دارم میگذرونم🥰 میگن ۱۵ سالگی قلب نوجوانیه منم نصف قلبم توی قرن ۳۰۰ و نصف دیگش توی قرنه ۴۰۰ هست😂 از فردا به هممون میگن قرن سیصدی😑 و منم احساس پیر بودن میکنم😂 امسال کلش اینجوری گذشت که صبحا حدودا ساعت ۷ و سی  دقیقه از خواب بیدار میشدم و همون‌جوری خوابالو روی تخت میشستم تو دلمم چقدر غر میزدم 😂 گوشیمو بر می داشتم و می‌رفتم توی واتساپ و به بچه‌ها که معمولا چند تاشون از من زودتر بیدار شده بودن سلام میکردم یکم با اونا دردودل میکردم و باهم دیگه چقدر حسرت خوابو میخوردیم و بعدش معلم میومد و حضور و غیاب رو میذاشت🙄 هرکی زودتر میدید به بقیه تو گروه یه تک میزد تا هرکی خواب مونده بیاد سر کلاس 😂 بعد هم ساعتو دقیق نگاه میکردیم تا وقتی دقیقا ۴۵ دقیقه شد حضوری بزنیم😂 چون معتقدیم معلم نباید زودتر حضوری بذاره ماهم به نشانه اعتراض راس ساعت میزدیم و با پاچه خوارایی که زودتر حضوری میزدن برخورد میکردیم😑😂😂😂 

کلاسا پشت سر هم شروع و تموم میشدن ماهم معمولا توی گروه خودمون باهم چت میکردیم و آهنگ گوش میدادیم😂😂 

امسال خیلی چیزا فهمیدم و خیلی بیشتر خودمو اطرافمو شناختم💕 یه جورایی اون هدف قشنگه رو پیدا کردم و با انگیزه دارم این مسیر پر پیچ و خم رو شروع میکنم 😜 من مطمئنم که میتونم🥰💪

آخرین روزهای سال ۹۹ با هوای سردو بارونی سپری شد و منم که عاشق این هوا 🥰 

امروز هم که جمعه و آخرین روز سال ۹۹ هست که چند دقیقه دیگه تموم میشه. البته فردا هم تا ظهر هست اما خب امروز کامله😝 فردا دومنظورس هم امساله هم سال دیگه😂

امروز هم به من خوش گذشت اتفاق خاصی نیفتاد اما من خوشحال بودم! و این میتونه بهترین اتفاق باشه!! اخرین روز سال ۹۹ با سونیا ( دختر دایی) سپری شد 😂 کلی باهم خندیدیم و عکس گرفتیم و آهنگ گوش دادیم و...🥰😂 بماند که بخاطر عکسا چقدر تو هوای سرد وایسادیم و من سردرد کردم😑 اما عکسامون خیلی خوب شد 🤣❤️ البته الان قرص خوردم یکم سرم بهتر شده اما از خوشحالی امروز چیزی کم نمیکنه❤️

الان داشتم میخوابیدم یهو یادم افتاد این پست مونده سریع بلند شدم که آپلودش کنم😂 

پ.ن: دوستان این پست اشتباهی چند روز زودتر درحد یکی دوساعت آپلود شد😑 دیگه به چکنویس های نی نی وبلاگ اعتماد نمیکنم😂

خب دیگه تمام 💙

تا سالی دیگه خدانگهدار🥰🤩💕

پسندها (8)

نظرات (5)

✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
29 اسفند 99 23:53
عیدت مبارک نوشین جون❤🥰
عزیزم ۱۴۰۰ قرن جدید نیس😊
🌼 نوشین 🌼
پاسخ
مرسی عزیزم عیدتوهم مبارک❤️
اره میدونم اما یسری میگن هست یسری میگن نیست😑 ولش کن همینکه از ۱۳۰۰ رد میشیم میشه قرن جدید دیگه🤪 😂 
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
30 اسفند 99 6:06
سلام عید تون مبارک لطفاًبه ما سر بزنید و آخرین پستم را ببینید 
🌼 نوشین 🌼
پاسخ
سلام مرسی عید شماهم مبارک 💕
حتما
🌼 نوشین 🌼🌼 نوشین 🌼
30 اسفند 99 9:51
زهرا جون برای همین پست البته زمانی که اشتباه گذاشته بودمش کامنت گذاشته بود که من اون پست رو سریع برداشتم و کامنت زهرا پاک شد🤦 ​​​​​​مرسی از لطفت زهرای عزیزم کامنتت خیلی قشنگ بود🥰❤️💕
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
30 اسفند 99 12:13
خیلی قشنگ نوشتی عزیزم. انشاالله سال جدید برات پر باشه از اتفاقات خوب و سلامتی و دلخوشی. عیدت مبارک
🌼 نوشین 🌼
پاسخ
مرسی عزیز دلم همچنین 🥰😘
𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ𝙃𝙖𝙧𝙪ഒ
1 فروردین 00 15:49
عیدت مبارک&zwnjنوشین جون💐💕 انشالله سال خوبی درکنار خانواده عزیزت داشته باشی🌹❤